شعر می خوانم

شعر می خوانم 

«چه کسی بود صدا کرد مرا» 

پسرم بود، سربرآورده نگاهش کردم. 

دوستت دارم مامان 

و کلامش نوازشگر احساس من است. 

شعر می خوانم 

«در شب کوچک من دلهره ویرانیست» 

به خود می گویم: 

شب ظلمانی من در پی مهتاب است .

و مهتاب اینجاست ،در خانه ی من 

روشنم کن مهتاب                 روشنم کن مهتاب 

شعر می خوانم  

«آه سهم من اینست 

سهم من اینست» 

من به سهم خود رضایت دارم 

شهری ،آسمانی، خانه ای 

دیگرانی که دوستم دارند 

و خودی و دلی که اغلب ابریست. 

شعر می خوانم 

«چه ناباورانه نگاهم می کند وطن درو شده ام» 

قلمم می لرزد 

اندازه صد ابر دلم می گیرد .

فریاد برآورده می گویم :

وطنم 

وای وطنم

نظرات 5 + ارسال نظر
مهدی دوشنبه 29 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 02:31 ب.ظ http://spantman.blogsky.com

سلام
این شعر خیلی زیبا بود من تا حالا ندیده بودمش
نکنه از خودته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
آری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خیلی قشنگ بود

سلام
بله این شعرو خودم گفتم.

بداقبال دوشنبه 29 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:24 ب.ظ

فقط میتونم بگم آفرین گلم موفق باشی

خارخاسک هفت دنده چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:04 ق.ظ http://kharkhasak.blogspot.com

موفق باشید

فوری چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:04 ب.ظ

حاجیت میگه خوبه و این یعنی دنیـــــا

یک زن چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:52 ب.ظ http://boyesharji.blogsky.com/

آفرین زیبا بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد